جادوی عشق29
پنج شنبه 12 آذر 1394
15:38ایجی خنده شو تموم کرد
ایجی:منظورتون چیه اقای فوجی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدرم:منظورم واضحه دیگه ولی براتون میگم
ایجی:چی؟؟؟؟؟
احساس میکردم داشتم میلرزیدم ایجی دست منو تو دستش گرفت
پدر:اینهیه باشما ازدواج نمیکنه ونامزد داره!!!!!!!!!!!!!
ایجی:چچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچی؟/؟؟؟؟؟؟؟؟اره اینهی پدرت درست میگه
-نههههههههههههههه پدر من که نامزد ندارم
ایجی دست منو بالا میگیره
ایجی:منو اینهیه دوسال پیش نامزد کردیم
من باخودم گفتم ایجی ما دوساعتم نمیشه که باهم کنار اومدیم
پدرم:تو اینهیه خیلی بی خود کردید
-پدر ایجی درست میگه
پدرم دستشو بالا برد ویک سیلی منو زد
پرت شدم رو زمین
پدر:دیگه نبینم رو حرف من حرف بزنی تو عروس خانواده ی رابیتسون هستی
ایجی ابرو هاشو در هم کشید واومد منو بلند کرد
شوسکه:پدر بس کن
ایجی:من نمیزارم اینهی مال منه عشق منه هیچ کس حق نداره براش امر ونهی کنه
پدرم بار دیگر دستشو اورد بالا اون میخواست ایجی رو بزنه که من جلوش ایستادم
-پدر رو خودم دست بلند کردی هیچی نگفتم به احترامتون ولی محال بزارم رو عشقم دست بلند کنی
پدرم معلوم بود که خیلی اعصانی بود دستشو به سمت من اورد که شوسکه دستشو گرف
شوسکه:گفتم بس کن
شوسکه:چی کار اینهی داری اون خودش صلاح کارش رو میدونه
پدر:نه مثل اینکه باید جفت تون رو تربیت کنم
پدر:شما اقای کیکومارو هر چه زود تر از خونه ی من برید بیرون
ایجی:حتما!!!!!
ایجی دستشو دور کمرم انداخت:من از دستت نمیدم
-منتظرم باش
ایجی رفت دنبالش گریه کردم
پدرم فریاد زد:اینهی برو تو اتاقت
بدو کردم تو اتاقم درو محکم بستم رفتم سراغ وسایلم همه ی اتاقم رورو درب وداغون کردن دستم با شیشه ای بریده شد وبه شدت خون میومد
خودم رو پرت کردم رو تخت همش گریه میکردم ملافه پر از خون شد
رفتم سراغ موبایلم که پدرم اومد تو اتاق
پدرم:تو عروس خانواده ی رابیتسون میشی وخیلی زود از این کشور خارج میشی
-منظورتون چیه
پدر:رابیتسون نخست وزیر امریکا است وتو به امریکا یری
-شما برای مال خواهی تون منو میخواین عروس اون خانواده کنید؟؟؟؟؟؟؟؟
پدر:تو باهوشی
-من خودم رو میکشم ولی زیر بار این ضلت نمیرم
پدرم موبایلم رو گرفت
پدرم:به این احتیاجی نداری
-نه
بعد رفت ودر اتاق رو قفل کرد
من چی کار کنم
سه روز گذشت لب به غذا نمیزدم امروز عروسی تری ورایا هست من باید برم وایجی روببینم
رفتم تو بالکن
وای این جا خیلی ترسناکه یادمه یه بار از اینجا پرت شدم پایین
باید از همین جابرم
رفتم تو اتاقم وکولم رو برداشتم توش اسکیت هام گذاشتم ویه شلوار جین توسی بایه تیشرت رمز پوشیدم یه سیشرتم انداختم رو شونه هام وموهام رو درست کردم نباید ایجی منو این ریختی ببینه
خوب من همه جا رو چک کردم پدرم رفته بود شرکت
شوسکه رو هم با خودش برده بود
وای از نرده ها اویزون شدم
وخودم مثل دزدا از دیوار پایین اومدم
تا پام به زمین خورد اسکیت هامو پام کردم والفرار
تو کوچه
رفتم که یه ماشین میخواست زیرم کنه
وای ایجی بود
ایجی:اینهی تو از کجا میدونستی که اومدم
من از پنجره ماشین رفتم تو
-برو تا ندیدنمون
قسمت بعدی 55تا نظر بیشتر موخام
نظرات شما عزیزان:
عـــــــــــــــــــــــــــ ـــالـــــــــــــــــــــــــ ـــــی بود.بیسته بیست
پاسخ:اجی جونم گریه نکن بهم قول دادی ها
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ شرمنده تا تو پست نذاری اون وب نمیزارم
به شتابید به سوی ادامه مطلب
یهیهیهیهیهیهیهیه
پاسخ:تبلیغ میکنی؟؟؟؟؟؟؟خخخخخخخخخخخخخ^_^
پاسخ:فدات عزیزم
یهیهیهیهیهیهیه
پاسخ:ههههههههههههههههههههههه
بلکه محشر بود
پاسخ:ترسیدم اوشین جون منو نترسون قلبم ضعیفه
پاسخ:حتما شده که میگی
پاسخ:بصبر لطفا
پاسخ:نمدونم باید برم ببینم
اورین اورین
پاسخ:مرسی مرسی عزیزم
بیا
پایین
خخخخخخخخخخخخخخ
@_@-^_^-*_*-=_=
انواع شکلک ها
بقیه نظرات رو میسپارم به دوستاننننننننن
پاسخ:واااااااااااای خخخخخخخخخخخخخخخمنم دارم@_@و!_!و#_#و$_$و%_%و^_^و*_*و+_+
منمننکننمیتونیبخونیِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ amoli&akaya
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:فداتون عزیزم
عالی بودددددددددددددددددددددددددددد دددددددد
مرکه بودددددددددددددددددددددددددددد ددددددددد
منحصر به فرد بودددددددددددددددددددددددددددد د
پاسخ:فدات
چون فقط با گوشی میشه چت باکس شخصی کرد
پاسخ:نههههههههههههههههههههههه من با کامپیوترم
عاشق احساسات در حال فورانشم
پاسخ:نمیدونم چی بگم شاید منو دوست نداره یا سرد شده نسبت به من
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ حوام نبود چه طوری
پس از مدتها اومدم
غیبتم واسه این بود که...
بماند!
پاسخ:سلام عزیزم خوش اومدی چی بماند؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا یه جشن راه بندازم. هو هو هو هو هو هو.
پاسخ:جیییییییییییغ خوشحالم خوش اومدی عزیزم
عجب...
فکر کنhم حالا به شیوسکه میگه که نباید با من ازدواج کنه
ارههههههه
یاااا نهههههههه
میشه داستان منم مث خودت کنی
من یه خورده هیجان میخوام
دلم نمیخواد به این راحتی ازدواج کنم
ارهههه خخخخخخخ
بدجنس شدم
البته بودماااا ولی رو نمیکردم
حالا یه کاری کن من کلا برمو دیگه برنگرم خخخخخخخخخ
زووووودددد منتظر قسمت بعدیم
راستی عکس واسه بالابرت بهم میدی یا نه
اگرم میخوای خودم یه دونه بالابر خوشمل واست درست میکنم
پاسخ:درده سرپشت درده سر توهم میخوای بری؟باسه برات جورمیکنم راستی اره خودت درست کن من عکی خوب الان ندارم حذف شده عکسام
ببين مثل اين كه بايد به همون روش من عمل كنى
بايد با ايجى فرار كنى
پاسخ:من فرار دوست ندارم
پاسخ:بااااااش
پاسخ:دل به دل راه داره
اینهیه ببین یه وقت ناراحت نشی ها ولی من از بابات حرسم می گیره.ینی یه روز خفشمی کنم.آخه چه مشگلی باهاتون داره.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:اره اشکال نداره هنوز صورتم درد میکنه جای انگشتاش روی لپامه
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخ از کجا معلوم که از دوباره به اون خونه برنگردونن
بدو در رو
پاسخ:ایکا لوم داد
پاسخ:گریه نکن من فکر کردم مرضیس ههههههههههه میسرم
پاسخ:زن داداشت کیه عزیزم
پاسخ:دستت درد نکنه عززم
پاسخ:خسته نباشی@_@
پاسخ:راحت باش
عالی بود
پاسخ خخخخخخخخخخخخخخ بی عقلم راستی نظر اخر عشق حالو خوندی
^_^
آخرینویرایش: